
99-3-2
تحلیلی کوتاه از ادعاهای وزیر نیرو در ایلام که توجیح اقتصادی مصرف آب را زیر سؤال میبرد
اشاره:
تمرکز یکسویه خودکفایی چندساله گندم، موقعیت رونق کسب و کار انحصاری عدهای از تجار مواد اولیه خوراک دام و طیور را از جمله جو، ذرت، سویا و… اغلب مشکوک به تراریخته فراهم آورده و زیرا معلوم نیست چرا در زراعت فقط روی کشت گندم تبلیغ و حساب باز میشود؟ ضمن آن که حفظ توان تولید گندم و جو با روشهای حفاظتی، از الزامهای راهبردی کشاورزی کشورمان محسوب میشود، به شرطی که افزایش کمّیت آن با تخریب اراضی زارعی که متعلق به نسل آینده میباشد، مواجه نگردد.
وزیر نیرو در هنگام افتتاح سّد بزرگ ایلام، ادعا کرد که با آب ذخیره شده در این سّد، حداقل 32 هزار هکتار زیرکشت میرود و به ازای هر دو هکتار، برای یک نفر بهطور مستقیم اشتغالزایی ایجاد میشود که میتواند در فاز اول تعداد حدود شش هزار نفر را در این مزارع بهطور مستقیم مشغول بهکار کند که پرسشهای زیر را در نزد اهل فن بلاجواب گذاشته است:
1- جمعاً چه مبلغی هزینه احداث این سّد شده و قیمت هر لیتر آب برای کشاورزی تا سر مزرعه، چه هزینههائی را در بر میگیرد؟
2- عمر مفید این سّد، به شرطی که زودهنگام رسوبگیر نشود، تا بهرهبرداری اقتصادی چه مدت است؟
3- یک نفر اشتغالزائی مستقیم برای هر دو هکتار از اراضی زیر این سّد را از کجا ایده و اطلاعات گرفتهاید؟
4- تا چه اندازه برای طراحی بهرهبرداری اقتصادی از آب مصرفی این سّد، از کارشناسان بخش کشاورزی مشاوره کارساز و آیندهنگرانه دریافت کردهاید؟
5- وزیر نیرو توضیح نداده که هدف از احداث و بهرهبرداری از این سّد، اشتغالزایی یا توسعه پایدار کشاورزی به کمک دانش فنی سازگار و پایدار بوده است و این پرسش نیز مطرح میشود که تولید، به چه قیمتی و محاسبات توجیه اقتصادی تا چه اندازه برای دولتمردان به ویژه وزیر جهاد کشاورزی، مورد تأیید قرار داشته است؟
6- بهطور کلی بخش دولتی از صفر تا صد به چه میزان از کارشناسان بخش خصوصی برای اهداف و راهبردهای این طرح، مشاوره دریافت کرده است تا بتواند خود را به معنای واقعی، دولت تدبیر و امید معرفی کند؟
اگر چنین است، به هر دو وزیر نیرو و جهاد کشاورزی توصیه میکند که چند نقطه از اراضی زراعی زیر این سّد را رصد کنند که درصد کربن و موجودات زنده در خاک این مزارع تا چه اندازه میتواند با هزینه کرد سنگین طرح احداث سّد برای توسعه پایدار کشاورزی منطقه و استان سازگار و الگوساز باشد؟
پیشبینی میشود که در هر هکتار از این اراضی در ایلام، کشت و کار با محاسبات تولید در واحد سطح و هزینههای آن به قرار زیر صورت گیرد:
تولید گندم با میانگین 4 تن در هکتار هر تن 2500 تومان
تولید ذرت دانهای میانگین 7 تن در هکتار هر تن 2300 تومان
جمع کل درآمد از یک هکتار گندم و یک هکتار ذرت عبارتست از:
ده میلیون تومان بابت گندم به اضافه حدود ده میلیون تومان بابت ذرت دانهای است که جمعاً میتوان روی درآمد سالانه بیست میلیون تومان در سال برای هر هکتار حساب باز کرد.
حال اگر میانگین واحدهای بهرهبرداری را خوشبینانه ده هکتار در نظر بگیریم، درآمد کشاورز از این مساحت زیرکشت، سالانه دویست میلیون تومان برآورد میشود که اگر 90 درصد این درآمد را نیز خوشبینانه بابت هزینه محاسبه کنیم، بنابراین درآمد خالص هر کشاورز از ده هکتار زمین، سالانه به بیست میلیون تومان بالغ میشود که سرشکن ماهانه آن، 8/1 میلیون تومان برای حدود 5 سر عائله هر کشاورز میباشد، که این درآمد نیز مشروط بر فراهم بودن آب بر سر زمین کشت آبی است.
حال اگر یک کشاورز، خوشبینانه سهمی نیز از دریافتی دیم داشته باشد، که در صورت بارندگی به موقع، میتواند به ازای هر هکتار، دو تن در هکتار گندم یا جو حساب باز کند که از ده هکتار کشت گندم دیم، سالانه 20 تن گندم جمعاً به مبلغ پنجاه میلیون تومان درآمد حاصل نماید که سود خالص آن سالانه ده میلیون تومان برآورد میشود، چون هزینه کشت دیم، میتواند ده درصد کمتر از کشت آبی برآورد شود.
بنابراین اگر یک کشاورز ده هکتار کشت آبی و ده هکتار کشت دیم داشته باشد، جمع درآمد ماهانه وی به حدود دو میلیون و پانصد هزار تومان بالغ میگردد.
حال اگر خدای ناکرده خشکسالیها مجدداً بروز کند، ممکن است در اراضی زیرسدّها تا 5 سال آینده نگرانی از نظر آبیاری نداشته باشد، ولی درآمد از کشت دیم به کمتر از نصف کاهش خواهد داشت.
بنابراین برای آنکه بتوانیم ریسکپذیری کشت و کار را به حداقل برسانیم، چاره آن افزایش تولید در واحد سطح است که فقط با افزایش درصد مواد آلی خاک حاصل میشود و با اقدام به کشاورزی حفاظتی میتوان به این مهم دست یافت که متأسفانه طی بیست سال گذشته، این روش علیرغم شعارهای دهان پر کن و صرف هزاران میلیارد تومان تسهیلات کم بهره و بهره گیری از ارزهای 4200 هزار تومانی، توسعه چندانی نداشته است!
البته کاهش نسبی قیمتهای اقلام مواد اولیه خوراک دام و طیور به خاطر عدم توجیه اقتصادی تولید شیر در بسیاری از دامداریها میباشد، ضمن آنکه نباید غافل بمانیم که اگر در هزینههای تولید بخواهیم قیمت آب را به طور واقعی در نظر بگیریم، بنابراین قیمت تمام شده محصول با بهرهگیری از روشهای مرسوم، بسیار بیشتر از فروش آن تمام میشود.
با این حال درآمد از مزرعه، در استانهای کمآبی مانند کرمان، سیستان و بلوچستان، فارس، اصفهان، خراسان جنوبی، استان هرمزگان و سایر استانهای مشابه، میتواند به فراخور تا نصف کاهش یابد، مگر آنکه کشاورز در کنار کشت و کار خود، محصولات دیگری را از جمله دامداری، باغداری، پرورش ماهی و امثالهم به صورت مکمل فعالیت زراعت خود داشته باشد.
7- اگر هر دو وزیر بزرگوار که بنابر ادعاهای خودشان، میخواستند براساس شعارهای «تدبیر و امید» عمل کنند، برای هر رشته فعالیت که هر بار اعداد نجومیرا برای هزینهکردهای خود ارائه میدهند، ضرورت داشت، یک اتاق فکر و تبادلنظر برپا میکردند تا مُهر قبولی «تدبیر و امید»، هم زمان که بر کارنامه نتایج مدیریت ارتقای کمیتهای آنان میخورد، بر متمّمیهمراه آن به نام مدیریت کیفیتها و نزدیک شدن قیمتهای تمام شده محصول به قدرت خرید مردم نیز مُهر تأیید زده شود.
امروز باید قبول کنیم که اعداد و ارقام ارائه شده که رئیس جمهور محترم نیز اغلب براساس گزارشهای دریافتی بر آنها تأکید میکند، با واقعیتها فاصله دارند و همه راستها درباره اجرای طرحها برای ایشان بیان نمیشود، بهطوری که همواره برای پرکردن این فاصلهها، اعداد و ارقام کاذب در این خلأها جای میگیرند، ضمن آنکه تشویق زارعان به توسعه کشت گندم، باعث میشود که سهم تولید مواد اولیه خوراک دام و طیور کاهش یابد تا واردکنندههای فرصتطلب، هر سال واردات جو، ذرت و سویا را افزایش دهند، زیرا گندم خوراکی نمیتواند بنابر ملاحظات فنی و اقتصادی، برای تغذیه طیور مورد مصرف قرار گیرد.
به همین خاطر است که سهم 70 درصدی هزینه مواد اولیه تغذیه دام و طیور یا در حال افزایش است یا گاهی دچار نوسان میشود، تا جایی که اغلب، قیمت تمام شده خوراک دام و طیور از محصول تولیدی مانند شیر و گوشت پیشی میگیرد و در نتیجه، شاهد فاجعه معدوم کردن جوجههای یکروزه از یکسو و در نوبت کشتار قرار گرفتن گاوهای مادهای که کمتر از 25 لیتر شیر در روز تولید میکنند، از سوی دیگر دلمان را خوش کرده که اعلام کنیم چند سال متوالی در تولید گندم خودکفا شدهایم؛ در حالی که سهم مواد اولیه خوراک دام و طیور در زراعت نادیده گرفته شده است و سهمیههای وارده با ارز 4200 هزار تومانی نیزتوسط عده ای معدود از تجار واردکننده و نیز دلالها در بازار آزاد قرار دارند!
8- از جمله این بیمهریها در حق بخش کشاورزی، اینکه هرگاه بارندگیها افزایش مییابد و برکت خداوند شامل حال کشاورزان میشود، بخش دولتی سعی دارد آنها را به حساب تدابیر مدیریتی یا حمایتی و ترویجی خود بگذارد که اکثراً با آن فاصله دارند که از جمله میتوان به گسستگی حلقههای مربوط به زنجیره تولید اشاره کرد که آب فقط یکی از این حلقهها محسوب میشود؛ در حالی که مکانیزاسیون و رابطه آن با کود، بذر و سم که قاعدتاً باید به کمک دانش فنی سازگار کاربردی، کارایی آب ارزشمند حاصل از ریزشها یا داخل سّدها را افزایش دهد، در این زنجیرهها نادیده گرفته شدهاند.
9- اینکه وزارت جهاد کشاورزی انگیزهسازی برای اجرای کشاورزی حفاظتی را در اراضی که با این هزینههای سنگین احیا شده و آب نیز با قیمتهای بسیار گران در سّد «شهدای ایلام» ذخیرهسازی گردیده و حتی با آبیاری بارانی و قطرهای به پای گیاه میرسد،چرا باید کشت و کارها هنوز با گاوآهن، دیسک، ماله و… با عبور حداقل 7 بار تراکتور و دنبالهبندهایش در مزرعه که اکثراً توسط تراکتورچیهای کم سواد صورت میگیرد، این اراضی هر سال براثر فشردگی لاستیک تراکتورها باید سفت و فشردهتر شوند؟
در حال حاضر سالانه هنوز حدود 15 هزار گاوآهن، دیسک و سایر ادوات مرسوم برای کشت و کار مورد استفاده قرار میگیرند و تعداد اندکی خاکورزهای مرکب، زیرشکنها و دستگاههای کشت مستقیم، مورد تقاضای زارعان قرار دارند که بخش دولتی تاکنون موفق به انگیزهسازی برای توسعه کشاورزی حفاظتی برای بهینهسازی خاک مزارع انجام نداده و تبلیغات برای افزایش تولید گندم براثر بارندگیهای به موقع به دور از تمهیدات لازم برای تقویت مدیریتها ادامه دارد که نشان میدهد، بخش دولتی اشتغالزائی غیراقتصادی و کم اثر را به هر قیمتی بر توسعه پایدار کشاورزی ترجیح میدهد!
در حالی که تعریف توسعه واقعی پایدار مکانیزاسیون کشاورزی، افزایش میانگین واحدهای بهرهبرداری و کاهش کاربرد روشهای مرسوم میباشد، تا آنجا که تعداد جمعیت شاغل در بخش کشاورزی از 5 درصد کل جمعیت کشورمان تجاوز نکند و بقیه جمعیت در بخش خدمات، کارساز، مؤثر و به طور اقتصادی فعال شوند.
10- در طول 40 سال گذشته، بخش دولتی در ایجاد و فعالسازی پیمانکاران خدمات کاشت، داشت و برداشت محصولات کشاورزی ناکام بوده است و سازمان نظام مهندسی کشاورزی نیز با ادعای 250 هزار مهندس عضو جویای کار، در این راستا طی سالهای گذشته ناموفق عمل کرده، در حالی که به جای پرداختن به رسالت اصلی خود، سعی داشته که در سیاستگذاریهایی که به عهده سایر سازمانها و مراجع بوده است، بپردازد که این سیاستها، بیبرنامگیهای وزارت جهاد کشاورزی را بدون راهبردهای پایدار، زیر سؤال برده است، که البته مدیریت جدید انشاءاله سعی دارد که عقب ماندگیها را جبران کند و یک مدیریت صادقانه و آیندهساز را جایگزین روشهای قبلی بنماید، که ما بیصبرانه منتظر دریافت نتایج آن در پایان دوره هستیم.
ما انتظار داریم که اگر وزیر جدید بخواهد کارنامه قبولی از کشاورزان دریافت کند، باید حداقل چند تدبیر راهبردی را در بخش کشاورزی در اولویت برنامهها و راهبردهای خود قرار دهد، که یکی از آنها، افزایش میانگین مساحت واحدهای بهرهبرداری برای امکان توسعه واقعی مکانیزاسیون و دوریجستن از روشهای مرسوم کشت و کار و افزایش روشهای حفاظتی برای اصلاح ساختار بستر بذر است که تا حد امکان بتوانیم اراضی زراعی را پربار و با دریافت دعای خدابیامرزی به نسل آینده تحویل دهیم که درصد مواد آلی خاک انشاءاله به بیش از 5/1 درصد برسد.
امروز باید با این فرضیه برنامهریزی کنیم که اگر سالهای آینده خدای ناکرده مجدداً خشکیها بروز کنند، آیا یک کشاورز با روشهای مرسوم و تولید میانگین 3 تن گندم در هکتار، میتواند مزرعه ده هکتاری خود را با توجیه اقتصادی مدیریت کند؟
قدرمسلم ناگزیر باید 10 هکتارش به 50 هکتار و تولید در واحد سطح مزرعهاش را به حداقل 5 تن تولید گندم در هکتار برساند، در غیر این صورت دولت باید خود را آماده کند که کسری قیمت تمام شده محصول را به کشاورز بپردازد که یقیناً به بودجههای کلان هزاران میلیارد تومانی نیاز خواهد داشت، در حالی که با کمتر از نیمیاز این مابهالتفاوتها میتواند روشهای کشت و کار را بهینه کرده و بدینوسیله بهرهوری را در مزارع افزایش دهد.
خالی از لطف نیست بدانیم، اغلب اتفاق میافتد که ریزشهای آسمانی، از یکسو باعث افزایش کمیّتهای تولید – عمدتاً گندم – هستیم و از سوی دیگر، همین ریزشها گاهی در برخی از نقاط کشورمان به صورت سیلابهای شستشودهنده خاک سطحی مزارع و ایجاد رسوبهای مخرب برای اراضی پاییندستی و در نهایت، پرشدن سّدها از این رسوبها میشوند که متأسفانه بهندرت شاهد آن میشویم که این سیلابها در مخزنها یا در درون سطوح زیرین مزارع ذخیرهسازی شوند، زیرا محقّقان و مروّجان هنوز به این باور نرسیدهاند که به کمک زیرشکنها با بازوهای عمیقتر و ترجیحاً ویبره میتواند به هوادهی خاک مزارع کمک کنند و بدینوسیله موجبات زندگی بخشیدن به این نوع خاکها را برای تسریع در هوموسسازی توسط کرمهای خاکی تحقّق بخشند.
برای محاسبه نمونههای هزینه کشت و کار، نرخهای زیر برای هر هکتار گندم یا جو میتواند برایمان رهنمود باشد:
1- هزینه شخم با گاوآهن یک طرفه و دو طرفه 250 هزار تومان
2- هزینه دیسک اوّل پس از شخم 70 هزار تومان
3- هزینه کاربرد دستگاه سانتریفیوژ(برای کودپاشی فسفر و پتاس) 50 هزار تومان
4- هزینه دیسک دوم 70 هزار تومان
5- هزینه بذرکاری با مکانیزمهای مکانیکی(یا با سانتریفیوژ) 50 هزار تومان
6- فاروارزنی 50 هزار تومان
7- دفع آفات نباتی از جمله سمپاشی 50 هزار تومان
8- کودپاشی سانتریفیوژ برای پاشش سولفات آمونیم 50 هزار تومان
در همین حال قیمت هر کیلو ذرت علوفهای در تاریخ
نیمه دوم اردیبهشت ماه سال جاری 250 تومان
و قیمت هر کیلو یونجه تحویل دامداری 2000 تومان
از سوی دیگر دلمان خوش است که اعلام کنیم چند سال متوالی در تولید گندم خودکفا شدهایم؛ در حالی که سهم مواد اولیه خوراک دام و طیور در زراعت نادیده گرفته شده است و سهمیههای وارده با ارز 4200 تومانی توسط عدهای معدود از تجار و نیز دلالهای بینام و نشان در بازار آزاد قرار دارند!