98-6-8
* اراضی کشاورزی در جهان در برخی کشورها به ویژه قاره سبز و آمریکای جنوبی مرطوب، از درصد هوموس قابل توجهی برخوردارند، ولی در بسیاری از کشورهای فقیر یا مناطق خشک، به علت کمبود آب شیرین و خاک فقیر و کاربرد کودهای شیمیایی، تولید غذا نسبت به افزایش جمعیت، از موازنه بسیار منفی برخوردار شده و این موازنه همچنان منفیتر خواهد شد.
جستوجو در پی راهحلی برای متوقف کردن گسترش بیابانزایی به هیچ دستورالعمل سریع و تغییرناپذیری نمیانجامد؛ زیرا عوامل به وجود آورنده آن با ترکیب متنوعی از شرایط اقتصادی و اجتماعی و فیزیکی گره خوردهاند و درمان آن هم باید متنوع و متناسب با مشکلات و نیازهای هر منطقه بهخصوص باشد. اما اینجا و آنجا در بعضی مؤسسات تحقیقاتی، ایستگاههای آزمایش خاک، روستاها، سازمانهای خودجوش مردمی، سازمانهای عمرانی و برخی ادارات دولتی، فنون و روشهایی برای احیای زمین، طرح و آزمایش میشود و به نظر میرسد که آینده خوبی داشته باشد. چون قسمت اعظم تخریب زمین، ناشی از گسترش کشت و زرع و چرانیدن دامها در زمینهای حاشیهای است که تحمل این کارها را ندارند، تغییر روش کاربرد و اداره زمین مسئله مرکزی سیاستهای نوسازی زمین است. در بعضی موارد به آسانی میتوان زمین تخریب شده را از تولید کنار گذاشت و اجازه داد تا قوت بگیرد. دولت آمریکا عیناً همین کار را کرده است.
دولت برای اینکه ذخیره احتیاطی داشته باشد، به کشاورزان دستور داده است که تا سال 1990، 16 میلیون هکتار (40 میلیون آکر) از زمینهای کشاورزی فوقالعاده فرسوده را کشت نکنند، بلکه در آن درخت و چمن بکارند. کشاورزان غرامت تولید از دست رفتهشان را از دولت میگیرند و تاکنون تقریباً 12 میلیون هکتار زمین را طی قراردادهای ده سالهای که با دولت بستهاند به این کار اختصاص دادهاند. این برنامه در حالی که بیش از سه چهارم مسیر خود را طی نکرده، توانسته میزان فرسایش سالانه زمین در آمریکا را بیش از 800 میلیون تن کاهش دهد (یعنی تقریباً یک سوم خاکی که زمینهای کشاورزی آمریکا قبل از شروع این برنامه سالانه از دست میدادند).
اگرچه سیاست ذخیره احتیاطی یک ابتکار خلاقانه بود، ولی علت موفقیتش آن بود که پایین آمدن قیمت محصولات بر اثر اضافه محصول باعث شده بود تا خارج کردن زمین از تولید، هم برای کشاورزان و هم برای دولت جاذبه داشته باشد. کنار گذاشتن فرسودهترین زمینهای حاشیهای البته کار بسیار خوشایندی است، اما در اکثر کشورهای جهان سوم که خطر بیابانزایی آنها را تهدید میکند، تلاش برای تطبیق دادن هرچه سریعتر رشد تولید مواد غذایی با رشد جمعیت و نیز افزایش روزافزون تعداد دهقانان بیزمینی که عطش زمین دارند، عواملی هستند که موجب میشوند انسان نتواند حتی فکر خارج کردن بخش وسیعی از زمینهای کشاورزی از تولید را به ذهن خود راه دهد. با این همه در تعداد کمی از کشورهای در حال توسعه، احیاء زمین به طرقی صورت گرفته که هم منابع بنیادی را حفظ کرده و هم سطح زندگی مردم را ارتقاء داده است. این تلاشها شکلهای مختلفی دارند، اما محور آنها عبارت است از تلاش برای تمرکز تولید روی حاصلخیزترین زمینها، یعنی زمینهایی که کمترین فرسایشپذیری را دارند، تثبیت خاک روی زمینهای شیبدار و سایر زمینهای حاشیهای و کاهش دادن آسیبپذیری مردم روستا در مقابل کمبود محصول که این کار اغلب از طریق متنوع کردن منابع درآمد در روستاها انجام میشود.
یکی از این برنامهها هم اکنون در کشور چین در جلگه فوقالعاده فرسوده لوئس که حدود 60 میلیون هکتار از اراضی اطراف کناره وسطای رود هوانگ هی را دربرمیگیرد، در حال اجراست. به علت خطر دائمی سیل از جانب این رودخانه پر گل و لای، اکنون چند دهه است که حکومت مرکزی از تلاشهایی که برای کنترل فرسودگی زمین در این جلگه صورت میگیرد، حمایت میکند. درختکاری، چمنکاری و ساختن تراسهایی در زمینهای شیبدار این منطقه باعث تثبیت خاک 10 میلیون هکتار از اراضی آن ـ یعنی یک چهارم کل زمینهای فرسوده منطقه ـ شده است.
در خلال دهه گذشته، استراتژی مهار کردن فرسودگی دولت چین، استفاده از روشهای دوامپذیر بهرهبرداری از زمین بوده که باعث بهبود سطح زندگی ساکنان روستاهای منطقه میشود. در 1979 با کمک برنامه توسعه سازمان ملل در بخش میژی واقع در استان شمالی شانکسی یک ایستگاه تحقیقاتی تأسیس شد. بخش میژی منطقهای است مستعد خشکسالی و پر از آبراهههای عمیق و بیش از 60درصد زمینهای آن شیبی با زاویه 25 درجه یا بیشتر دارند. هدف برنامهای که دانشمندان برای این منطقه طرح کردند چنین بود: افزایش سطح تولید محصول در محدوده کوچکی از اراضی، درختکاری و چمنکاری در قسمت اعظم زمینهای شیبدار و ترویج پرورش حیوانات اهلی بهعنوان منبع اضافی درآمد برای دهقانان.
در سال 1984 حکومت چین که از نتایج امیدبخش آزمایشهای اولیه در این ایستگاه دلگرم شده بود از برنامه جهانی خواروبار (WEP) که وابسته به فائن است کمک خواست تا بتواند مشابه همین برنامه را در یک قسمت از بخش میژی که 241 روستا و 105 هزار سکنه داشت اجرا کند. قرار شد WEP برای کشاورزان خواروبار تهیه کند تا هم انگیزهای باشد برای شرکت آنها در برنامه اصلاح زمین و هم کاری باشد برای جبران اراضی کشاورزی که به درختزار و علفزار تبدیل میشوند.
یکی از روستاهای مشمول این برنامه، روستای کوان جیاگو است. ناظری که صدها کیلومتر از جلگه فرسوده لوئس را درنوردیده هنگامی که به این دهکده میرسد بهراستی احساس میکند که اوضاع زمین تغییر کرده و سدهای خاکی که در طول آبراهههای عمیق ساخته شدهاند، خاکهای سطحی را که بر اثر فرسایش از تپهها سرازیر میشوند، متوقف کرده و مزارع مسطح و حاصلخیزی را پدید آوردهاند که کشاورزان در آن ذرت، گوجهفرنگی و سبزیجات دیگر کاشتهاند. این تراسها باعث شدهاند که در بخشی از زمینهای شیبدار کشت و زرع با حداقل فرسایش صورت بگیرد و در همان حال خاک بقیه زمین شیبدار توسط درختهای میوهداری مانند سیب و بوتههای گیاهی مناسب برای سوخت و علوفه تثبیت گردد. بین سالهای 1979 و 1986 وسعت زمینهای زیرکشت نسبت به قبل به نصف رسید، اما کل تولید محصول 17درصد بالا رفت. یعنی با کمال تعجب باروری 134 درصد افزایش یافت. در واقع با احتساب ارزش محصولات درختان میوه و پرورش حیوانات اهلی، درآمد سرانه در روستا به بیش از دو برابر رسید.
هزینه متوسط این برنامه که شامل ارزش خواروبار تأمین شده توسط WEP نیز هست، در صورت احتساب ارزش پولی کار کشاورزان به هکتاری 162 دلار و با عدم احتساب آن به هکتاری 54 دلار میرسد. اگرچه این مقدار نسبت به درآمد سرانه مبلغ زیادی است، ولی در مقایسه با بسیاری از دیگر طرحهای عمرانی مانند احداث نهالستانهایی از درختهای مناسب برای سوخت چوبی یا پروژههای توسعه آبیاری که هریک اغلب بیش از 1000 دلار در هر هکتار هزینه دربر دارند چندان هم زیاد نیست.
اکنون در نزدیک به 44 حوضه در مناطق کوهستانی خشکسالیزده و فرسوده اتیوپی نیز طرحهای خواروبار به ازای کار، مشابه آنچه در چین دیدیم در حال اجرا است. در اینجا هم مانند جلگه لوئس، هدف اقدامات انجام شده عبارت است از تلفیق حفاظت از زمین با توسعه آن و ایجاد شرایطی که هم موجب تجدید حیات زمین شود و هم میزان تولید محصول را افزایش دهد. در اتیوپی حلقه کلیدی این اقدامات موانع سادهای هستند که عبارتند از دیوارهایی از سنگ یا خاک که در عرض تپه ماهورها ساخته شدهاند و خاکی را که توسط آب از تپهها شسته میشود نگه میدارند. خاک در پشت این دیوارها جمع میشود و یک تراس یا سکو ایجاد میکند که هم جلو فرسایش را میگیرد و هم نفوذ آب را تقویت میکند. بین سالهای 1976 و 1985 کشاورزان اتیوپی توانستند از طریق طرحهایی که تحت نظارت سازمان ملل یا سازمانهای مختلف کمک خارجی صورت میگرفت، 600 هزار کیلومتر مانع و حدود 470 هزار کیلومتر تراس برای احیاء جنگلها در شیبهای تند منطقه بسازند. گرچه این اقدامات امیدبخش هستند اما تازه اول کار است و تا به حال فقط 6درصد زمینهای کوهستانی از خطر حفظ شدهاند. نکته مهم این است که استراتژی ما هر قدر هم مبتکرانه باشد باز هم احیای زمین به مجموعهای از تکنولوژیهای مؤثر که به کار گرفته خواهند شد بستگی دارد. اگر دانشمندان و کارمندان سازمانهای توسعه از نزدیک در کار دهقانان شرکت کنند نیازها و اولویتها و رفتار فرهنگی آنان را خواهند شناخت و قادر خواهند شد تکنولوژی مناسب را انتخاب کنند. راتان لال، دانشمند خاکشناس، در این مورد اظهارنظری دارد که گرچه مضمون آن قدیمی است اما بسیار مهم است. او میگوید: «از نظر کشاورزی که با خطر قحطی روبهروست ممکن است تکنولوژی موفق آن باشد که بتواند در بدترین سالها مقداری محصول تولید کند و نه آن نوعی که در بهترین سالها محصول فراوانی میدهد».
روشهای ساده حفاظت از آب و خاک که مواد مغذی و رطوبت را به خاک میافزاید، هسته اصلی کوششهای امیدبخش احیای زمین هستند. مثلاً کار در مؤسسه بینالمللی کشاورزی گرمسیری در ایبادان واقع در نیجریه نشان داده که به کار بردن کاه ریزهای که از محصول باقی میماند به مقدار 6 تن در هر هکتار در زمینهای شیبداری که شیب آنها از 15درصد کمتر است، تقریباً بهطور کامل فرسایش زمین را مهار میکند و در نتیجه کشت و زرع پایدار در این زمینها امکانپذیر میگردد. این کاهریزه خاک را در مقابل آب باران حفاظت میکند، میزان نفوذ آب باران را افزایش میدهد، رطوبت خاک را نگه میدارد و ساختمان خاک را بهبود میبخشد و همه اینها به افزایش محصول کمک میکنند. در مزارع آزمایشی که به ازای هر هکتار 6 تن کاهریزه به خاک اضافه شده بود، نسبت به زمینهایی که کاهریزه نداشتند، تولید نخود 83درصد، کاساوا 73درصد، لوبیا 33درصد و ذرت 23درصد افزایش داشت.
بسیاری از کشاورزان معیشتی از مزایای استفاده از کاهریزه اطلاع دارند، اما معمولاً به اندازه کافی ته مانده کشت ندارند که بتوانند به اندازهای که لازم است در زمینشان بریزند. یکی از راههای حل این مشکل کشت مرکب است. کشت مرکب طرحی است از کشت و جنگلکاری که در آن کشت محصولات غذایی در کرتهایی که بین چند ردیف از درخت یا بوته محصورند، صورت میگیرد. این روش آرایش پرچینی کاهریزه خوبی برای محصول تهیه میکند و به علاوه باعث برآورده شدن بعضی نیازهای دیگر مانند علوفه برای دامها و سوخت چوبی لازم برای گرما و پخت غذا میشود. کشت پرچین در کناره زمینهای شیبدار از گریز آب باران و فرسایش خاک جلوگیری میکند. اگرچه این پرچینها مقداری از زمین را اشغال میکنند، برداشت محصول اگر هم افتی داشته باشد، مقدارش بسیار ناچیز است و گاهی حتی محصول افزایش مییابد.
برای طرح کشت و جنگلکاری درختهایی که ازت را تثبیت میکنند بسیار مفیدند مانند بعضی گونههای اقاقیا (صمغ عربی)، گلیریسیدیا و لوکانا. زیرا این درختها باعث میشوند تا حاصلخیزی خاک افزایش یابد و باروری آن حفظ شود. مثلاً آن دسته از کشاورزان سودانی که درخت بومی «اقاقیای سنگال» را در زمینهای خود باقی میگذارند، میتوانند 15 تا 20 سال پشت سر هم در زمین خود ارزن عمل آورند. در صورتی که اگر این درختها را قطع کنند، بیش از 3 تا 5 سال قادر به این کار نیستند. تحقیق در سنگال هم عیناً نشان داده که روش تلفیق سه گانه محصول ـ دام ـ درخت ـ با استفاده از اقاقیای سفید ـ باعث میشود که تعداد افرادی که این روش میتواند بهطور پایداری زندگی آنها را تأمین نماید، نسبت به میانگین همان منطقه در هر هکتار چند برابر بیشتر باشد. در فصل بارندگی برگهای این اقاقیا میریزد و ازت و مواد آلی را به خاک میرساند. در فصل خشک سال نیامهایی تولید میکند که علوفه خوبی برای دامها هستند و برگهای آن هم سایه میاندازند که این سایه مورد استفاده دامها قرار میگیرد و در نتیجه کود دامها به نوبه خود حاصلخیزی زمین را بیشتر میکند.
* دولت برای اینکه ذخیره احتیاطی داشته باشد، به کشاورزان دستور داده است که تا سال 1990، 16 میلیون هکتار (40 میلیون آکر) از زمینهای کشاورزی فوقالعاده فرسوده را کشت نکنند
یکی دیگر از گیاهانی که چشمانداز امیدبخشی را در مبارزه با تخریب زمین گشوده است، گیاهی است پُر شاخ و برگ که ریشهای عمیق دارد و علف وتیور خوانده میشود. این گیاه که بومی هندوستان است و در آنجا به نام خوس نامیده میشود، جانشین ساده و ارزان قیمتی برای دیوارهای خاکی است که به منظور کاهش فرسایش خاک سطحی در مزارع شیبدار ساخته میشوند. هزینه آن بین 1 تا 10درصد هزینه سایر روشهاست و هیچگونه نگهداری هم لازم ندارد. بهنظر میرسد که وتیور در هر آب و هوایی میتواند زندگی کند و حتی در خشکسالی 4 ساله اخیر هندوستان هم خود را توانا نشان داده است و چون رایجترین نوع آنکه Vetiveria Zizonioides نام دارد، فقط از طریق تقسیم ریشه تولید مثل میکند، خطری هم از بابت رشد خارج از کنترل آن وجود ندارد.
وقتی این بوته را در طول حاشیه تپه ماهورها بکاریم و پرچین به هم پیوستهای به وجود آوریم در واقع یک سد گیاهی درست میشود که گریز آب را کند میکند، باعث پخش شدن آب باران و تراوش آن در مزرعه میشود و بالاخره رسوبات را در پشت خود به دام میاندازد و بدین ترتیب یک تراس طبیعی ایجاد میکند. کافی است که کشاورزان برای پرچین هر طرف زمین خود فقط یک باریکه
50 سانتیمتری را به کشت وتیور اختصاص دهند و آب و خاکی که از این طریق ذخیره میکنند خیلی بیش از زمین ناچیزی که از تولید کنار میگذارند، ارزش خواهد داشت.
برداشت محصول در این زمینها حداقل 50درصد بیشتراز زمینهایی است که به طریق سنتی کشت میشوند. همچنین برای احیای زمین میبایست دهقانان انگیزهای برای فعال شدن داشته باشند. انگیزهای که آنان را به ساختن تراسها و کاشت درختان و انجام هر کار دیگری که لازم است و نیز به نگهداری از آنچه انجام شده که به همان اندازه اهمیت دارد تشویق کند. بدون چنین انگیزهای برای دولتها و سازمانهای کمککننده ناممکن است که پولهایی را که باید برای احیای زمین صرف شود در همانجایی که لازم است، خرج کنند.
برای نمونه اصلاحات اقتصادی اخیر چین مالکیت زمین دهقانان و قیمتهای مناسبی را که برای تشویق آنها به اصلاح زمینهایشان لازم است، تضمین کرده است. اینک با اجرای برنامه «نظام مسئولیت» دهقانان آزادند که هرچه محصول مازاد بر سهم دولت تولید میکنند در بازار آزاد به فروش رسانند. گرچه هنوز دولت مالک زمین است، خانوادهها میتوانند با دولت قراردادهای درازمدت ببندند و در بسیاری موارد این حق استفاده از زمین به صورت ارث منتقل میشود. در استان میژی سهم زمین هر خانواده تا 15 سال معتبر است. مدت تصدی چراگاهها و بیشهزارها بین 30 تا 50 سال است و اغلب اوقات قابل انتقال به فرزندان میباشد.
از طرف دیگر در اتیوپی دولت مالک زمین است و مسئولیت سهمبندی زمین بین خانوادههای کشاورز برای استفاده خودشان را به تعاونیهای دهقانان داده است. چون تعاونیهای دهقانی مجاز به توزیع مجدد زمین هستند، کشاورزانی که قطعه زمین مفروضی در اختیار دارند، هیچ تضمینی ندارند که کوشش در جهت اصلاح درازمدت وضع زمین به نفعشان باشد. در اینجا هم مانند بسیاری کشورهای دیگر سیاست دیرپای ثابت نگهداشتن قیمت مواد غذایی در سطحی پایین که هدف آن حفظ رضایت مردم شهرنشین است، باعث دلسردی هرچه بیشتر کشاورزان در سرمایهگذاری برای افزایش باروری زمین شده است. با وجود این در اواسط 1988 گامی امیدبخش برداشته شد و طرحهایی برای بالا بردن قیمت سهمی از محصول که کشاورزان باید به دولت بفروشند، در مناطقی معین اعلام گردید.
متأسفانه موفقیتهایی که تاکنون در زمینه احیای چراگاهها بهدست آمده بسیار اندک و ناکافی است. احیای منابع چرای دام که با توجه به خشکسالیهای ادواری و تغییر تعداد حیوانات چرنده و حیاتی بودن تحرک و جابهجایی برای چوپانان بدوی، دچار نوسانهای بسیارند، کار فوقالعاده مشکلی است. با وجود این، چند تلاش امیدبخش در این زمینه صورت گرفته است.
در مرکز بینالمللی دامداری آفریقا (ILCA) واقع در شمال نیجریه پژوهشگران مشغول تجربه روی یک نوع «بانک علوفه» هستند. این بانک گیاهان نگهدارنده ازت را که میتوانند خوراکی مغذی برای دامها در خلال فصل خشک سال باشند، ذخیره میکند. کوششهای دیگری هم صورت گرفته که هدف آن توزیع مجدد دامها برای کم کردن فشار بر چراگاههاست. مثلاً ILCA به چوپانان کمک میکند تا حوضچههای هرچه بیشتری برای نگهداری آب در ماههای خشکسال حفر کنند به این امید که از چرای بیش از حد در چراگاههای محلی کاسته شود.
* برای طرح کشت و جنگلکاری درختهایی که ازت را تثبیت میکنند بسیار مفیدند مانند بعضی گونههای اقاقیا (صمغ عربی)، گلیریسیدیا و لوکانا. زیرا این درختها باعث میشوند تا حاصلخیزی خاک افزایش یابد و باروری آن حفظ شود
شاید بهترین نمونه موفقیت در احیای چراگاهها در سوریه باشد. در آنجا این کار از طریق تجدید حیات نظام کهن مدیریت تعاونی یا «هما» صورت گرفته است. تعاونیهایی ایجاد شدهاند که هر کدام حق منحصر به فرد چرانیدن دام در منطقهای کاملاً مشخص از چراگاهها را دارند. خانوارهایی که عضو این تعاونیها هستند، مجازند تعداد معینی گوسفند را در آن منطقه معین بچرانند. این نظام توانسته است از طریق کاستن از چرای بیش از حد باعث شود تا 7 میلیون هکتار از چراگاهها دوباره پوشش گیاهی پیدا کنند. زمینهای آبی خیلی کمتر از زمینهای دیم دچار تخریب شدهاند، اما این تخریب هزینه خیلی زیادی دارد. زیرا زمینهای آبی استعداد باروری خیلی بالاتری دارند و سرمایهگذاریهای زیادی در آنها صورت گرفته است. احیای زمینهای شور شده که کاری است بس مشکل و پر خرج تاکنون به نحوی
درخور مورد توجه نبوده است. در میان کشورهای درگیر با این مشکل، شاید پاکستان بیشترین تلاش را برای مقابله با آن کرده، ولی نتایجی که به دست آورده بسیار متفاوت است.
در 1960 دولت خود را متعهد کرد که زمینهای شور شده را با نصب چاههای لولهای عمودی زهکشی کند. بعد از گذشت دو دهه و نصب 12000 چاه لولهای، منطقه که احیاء شد خیلی کمتر از حد انتظار بود. البته تکنولوژی به کار رفته مؤثر بود، ولی در واقع بخش خصوصی با تلفیق اثر چاههای لولهای و عرضه بهتر و مناسبتر آب، توانسته بود نسبت به طرح دولت، زمین خیلی بیشتری را احیاء کند.
در ششمین برنامه 5 ساله (88 ـ 1983) رقمی حیرتانگیز، یعنی معادل 43درصد از کل بودجه آب کشور به کارهای زهکشی اختصاص داده شد و اعتبارها و کمکهایی برای تشویق بخش خصوصی به گسترش چاههای لولهای منظور گردید.
در مصر هزینه یک نظام زهکشی که فقط بخش کوچکی از دره دلتای نیل را دربرمیگیرد به یک میلیارد دلار تخمین زده شده است. چنین ارقام بالایی تا حدی نشان میدهند که چرا حکومتها تمایل دارند که این مشکل را نادیده بگیرند و نیز اینکه چرا جلوگیری از شور شدن زمینها در همان قدم اول از طریق بالا بردن کارآیی آبیاری و تعبیه زهکشی کافی در هنگام ساختن سیستمهای آبیاری آنقدر
اهمیت دارد.
ادامه دارد