خداوند سبحان در آیات شریفه سوره «صافات»، از گمراه شدن بسیاری از پیشینیان سخن گفته و میفرماید: «ما برای اقوام و امم گذشته نیز پیامبران و انذاردهندگانی فرستادهایم.» آنگاه به تأمل و نظر کردن در فرجام و عاقبت انذارشدگان دعوت مینماید.
خداوند تعالی، وقایع مربوط به انبیای پیشین را برای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان نموده و آن حضرت را در جریان رخدادها و حوادث مربوط به آن بزرگواران قرار داده است.
در قرآن کریم به برخی از دعاها و مناجاتهای حضرت نوح (عليه السلام) اشاره شده است؛ طلب مغفرت و نیز نصرت و یاری از خداوند و نیز نفرین بر تبهکارانی که در برابر دعوت الهى آن حضرت، سرکشی و عصیان نمودهاند، نمونههایی از مضامین این مناجاتها است.
در سوره شريفه صافات میفرماید: «ما فقط نسل و ذریه نوح را باقی گذاشتیم.» یکی از تفاسیر این آیه شریفه آن است که پس از طوفان عالمگیر در زمان حضرت نوح (عليه السلام)، فقط نسل آن حضرت باقی مانده و سایر نجاتیافتگان به مرور زمان منقرض شدهاند.
حضرت نوح (عليه السلام) که به «شیخ الانبياء» معروف است، مورد تکریم ویژه الهی بوده و در قرآن کریم، سلام و تحیت عالمگیر و جهانی با عبارت «سَلامٌ عَلى نوحٍ في العالَمينَ » فقط برای آن حضرت به کار رفته است.
در سوره مبارکه «صافات» از پذیرایی ابتدایی و نخستین از بهشتیان و نیز کیفر ابتدایی و مقدماتی دوزخيان سخن به میان آمده است؛ کیفر مقدماتی دوزخیان آن است که از درخت متعفن و شوم «زقوم» تناول نمایند.
در تفسیر آیه شریفه «وَ جَعَلنا ذُريَّتَهُ هُمُ الباقينَ» فرمودهاند: «اگر طوفانی که در زمان حضرت نوح علیه السلام رخ داده است، همه زمین را در بر گرفته باشد، معنای آیه آن است که پس از مدتی با منقرض شدن سایر نسلها، فقط ذریه و نسل آن حضرت باقی مانده و انسانهای بعدی از نسل آن حضرت هستند و اگر طوفان مذکور، محدود به منطقه خاصی بوده باشد، مراد از آیه آن است که کسانی که بعد از آن واقعه به مقام نبوت یا امامت نائل شدهاند، از نسل و ذریه حضرت نوح عليه السلام بودهاند.»
در جریان طوفان ویرانگر در زمان حضرت نوح عليه السلام، گروه اندکی که به آن حضرت ایمان آورده بودند، همراه با خانواده آن حضرت، به استثنای فرزند ایشان، سوار بر کشتی شده و از آن حادثه سهمگین نجات یافتهاند.
شیخ الانبیاء، حضرت نوح علیه السلام از فضایلی برخوردار بوده که مختص آن حضرت است. جامعترین سلام الهی در قرآن کریم که سلامی جهانی و فراگیر است، با عبارت «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي العالَمينَ»، درباره آن حضرت به کار رفته است.
بر اثر تزویر و فتنهگری شیاطین، گاه نفاق درونی انسان چنان مخفی و پنهان است که حتی خود و انسان نیز به نفاق خویش آگاهی ندارد و از آن غافل است. شیطان با نفوذ در درون انسان، صحنه جان او را تصاحب میکند و انسان را فرمانبردار خویش میسازد.
شیاطین به برخی امور غیبی آگاهی مییابند، اما امکان دسترسی به وحی الهی را ندارند؛ زیرا حقایق وحی، با رصد ویژه الهی تا قلب مطهر پیامبر اکرم (صلی الله عليه و آله وسلم)، بدرقه و هدایت و آنگاه توسط آن حضرت به انسانها ابلاغ میشوند؛ از این رو، از نفوذ شیاطین در امان میمانند.
قران کریم در پاسخ به منکران قیامت، هم بر «امکان وقوع معاد» و هم بر«ضرورت وقوع آن» تأکید مینماید. براساس معارف دینی، وقوع معاد، امری ممکن است؛ زیرا احیای بدنهای پوسیده و خاک شده، برای خداوند مقتدری که خود ابتدائاً انسان را آفریده، امری دشوار نیست؛ از سوی دیگر، وقوع معاد نهتنها ممكن، بلكه ضروری است؛ زیرا نظام هستی براساس حق آفریده شده و همگان باید به جزای اعمال خويش نائل آیند؛ لذا وجود روز حساب، ضروری و حتمی است.
کسانی که از حیات قرآنی و معارف بلند قرآن کریم بیبهره باشند، به رتبه نازل حیوانیت یا پستتر از آن سقوط خواهند کرد. تعابیری چون «اولئک کَالأنعام بل هم اضل» که در قرآن کریم آمده است، از باب تحقیر و توهین نبوده، بلکه به واقعیت وجودی برخی افراد اشاره دارد.
طبق بیان قرآن کریم، برخی مؤمنان در بهشت، از احوال بعضی دوستان خویش که منکر معاد بودهاند، جویا میشوند. آنگاه پس از مشاهده دوزخ، آنان را در عذاب الهی گرفتار مییابند. مؤمن بهشتی، پس از مشاهده این صحنه، با رفیق دوزخی خود گفتوگو نموده و به سبب رستگاری و نجات خویش، خداوند سبحان را سپاس میگوید.
تبهکاران و منکران قیامت میگویند که همگان یک بار میمیرند و پس از مرگ خبری نیست، اما سخن مخلصان آن است که همه انسانها یک مرتبه میمیرند و پس از آن، حیات جاوید و ابدی در اتنظار آنان است.
قرآن کریم در سوره مبارکه «صافات»، پس از برشمردن مواهب بهشتی مخلصان، خطاب به دوزخیان میفرماید: «آیا پذیرایی شوقانگیز و مفرح از مخلصان در بهشت الهي بهتر است یا پذیرایی هولانگیز و دردناک از شما دوزخیان؟!» پذیرایی ابتدایی و مقدماتی از دوزخیان آن است که از درخت شوم و متعفن «زقوم» میخورند و از آبی سوزنده و جوشان تناول مینمایند.
علت سقوط بسیاری از تبهکاران آن بود که به سنت نادرست نیاکان خویش تمسک جسته و عملکرد و سیره آنان را معیار پذیرش یا رد امور قرار میدادند.
سخن کافران و منکران قیامت، این است که ما یک مرتبه میمیریم و بعد از آن خبری نیست، اما مؤمنان صالح معتقدند که ما یک مرتبه میمیریم و بعد از آن، حیات ابد و جاویدان نصیب ما میگردد.
منکران معاد، پس از حضور در قیامت، با اعتراف به حقانیت معاد، از خداوند سبحان میخواهند که به دنیا بازگشته و عمل صالح انجام دهند، اما چنین امری ممکن نیست.
قرآن کریم در سوره مبارکه «صافات»، ضمن برشمردن برخی لذایذ و مواهب الهی که نصیب بهشتیان و بندگان مخلَص حق میشود، به شماری از عذابهای دردناک دوزخ، از جمله تناول دوزخیان از درخت شوم «زقوم» و نوشیدن آب سوزنده و جوشان نیز اشاره میکند.
یکی از دلایل گمراهی و سقوط تبهکاران، پیروی کورکورانه از پدران و اجدادشان و معیار پذیرش یا رد امور در نزد آنها، عملکرد و سیره نیاکان آنان بوده است.
آبان 99-سال 41-شماره 491-ص37