98-5-5
صنایع تبدیلی و غذایی
در جستوجوی سهم پایدار از زراعت
بانک کشاورزی میتواند به سهم خود نقش کارسازی را در این زمینه داشته باشد
و به کمک اتخاذ تدابیر ویژه مجموعهای از فعالان بخش را تحت تأثیر توسعه مضاعف قرار دهد
به زودی رقابتهای جدی برای اختصاص اراضی آبی که بتوانند مواد اولیه خوراک دام و طیور و آبزیان صنایع تبدیلی و غذایی میکنند شدت مییابد.
با توجه به محدودیتهای تأمین آب شیرین و زراعتهایبرنامهریزی شده، این پرسش در نزد مدیران صنایع تبدیلی و صنعت غذا مطرح شده است که سهم این صنایع از آب شیرین و گردش زراعی کشورمان در کجا لحاظ شده است؟
آیا میتوان امیدوار بود که یک سیاست پایدار، پشتوانهای تولید شیر و گوشت و دیگر غذاهای سالم موردنیاز روزمره مصرفکنندههای خوش سلیقه با ذائقههای متفاوت را تدارک دید؟
اگر تولید جو، ذرت و دانههای روغنی را در یک مدار بسته، از جمله محصولاتی بدانیم که هم بتوانیم این محصولات را در جهت بهینهسازیبستر بذر و نیز به صورت مستقیم و غیرمستقیم در فهرست خوراک اصلی دام و طیور قرار دارد ملاحظه میکنیم که ذرت دانهای یا علوفهای از اجزاء موردنیاز تغذیه دام و طیور، جو در جیرهها به صورت کنسانتره و دانههای روغنی پس از روغنکشی، به صورت انواع کنجاله در جیرههایدامهای شیری و گوشتی قرار دارند.
اما در حالی که در کشورهای پیشرفته، اقلام مواد اولیه تهیه خوراک دام و طیور و آبزیان گاهی از چند ده مورد نیز متجاوز است، این مواد در کشورمان از انگشتان یک دست نیز تجاوز نمیکند.
از طرفی دست دامدار و مرغدار برای تأمین مواد اولیه از طریق واردات به خاطر گرانی نرخ ارز تا حدودی بسته شده و دولت هم فقط چند ماده اصلی را با استفاده از ارز دولتی اجازه واردات میدهد.
امروز دامداران صنعتی با میانگین تولید هر سر گاو، بیش از 40 کیلو در روز نگرانند که هزینه خوراک در حال افزایش چند ده درصدی و قیمت شیر گاهی در حال کاهش است.
امروز دامداران به این نکته دست یافتهاند که به جای افزایش تولید شیر به ازای هر رأس، به فکر افزایش تعداد زایشها از 7/2 به 7/3 هستند.
مرغدارها نیز کموبیش با همین ملاحظات دست به گریبانند و فراز و نشیبهای زیادی را متحمل میشوند که در بین مرغداران گوشتی و تخمگذار، ضریب تبدیل اضافه وزن روزانه به مقدار خوراک مصرفی کمتر از 2 کیلو، میتواند تولید را اقتصادی کند.
در صنعت غذا نیز مانند لبنیات، پیشرفتها به طور نسبی مناسب بوده است، به طوری که در بعضی از کارخانهها، فناوری روز جهان به چشم میخورد. اما در این صنعت، چند عامل اقتصادی وقتی میتواند برای ادامه توسعه پایدار وقفه ایجاد کند:
1ـ قدرت خرید اکثر مصرفکنندهها با قیمت تمام شده بسیاری از محصولات باکیفیتهمخوانی ندارد که در بعضی از کارخانهها دو راهکار به مورد اجرا قرار میگیرد که یکی تولید برای اقلیت دست به جیب و یا تولید با مواد اولیهای که بتواند قیمت تمام شده را کمتر از قدرت خرید اکثریت مصرفکنندهها رقم بزند.
2ـ هر کشوری که در صنعت غذا رشد نسبی و مطلقی پیدا کرده، در درجه نخست به مواد اولیه باکیفیت و اقتصادی دسترسی داشته که بتواند استانداردهای کیفی، فنی و ذائقه مصرفکننده را در داخل و بازارهای بینالمللی رعایت کند.
بنابراین آن دسته از صنایع غذایی که بتوانند این دسترسیها را ایجاد و فراهم کنند، دستیابی به بازارهایی که در آنجا قدرت مصرفکنندهها بالاتر است، میتواندراهحل منطقی باشد. در سالهای اخیر، برخی از صنایع غذایی و نیز لبنی، سفارشات تولید مواد اولیه واحدهای تولیدی خود را با عقد قراردادهایی با کشاورزان انتخاب کردهاند.
3ـ آن دسته از کارخانههای لبنی، غذایی و صنایع تبدیلی وجود دارند که ماشینها و تجهیزات آنها متعلق به بیش از 50 سال پیش است که در شرایط جدید ارزی، از هم اکنون باید با این قبیل کارخانهها خداحافظی کرد، زیرا تولید در این قبیل کارخانههانمیتواند استانداردهای کیفی، کمی، فنی و اقتصادی را رعایت کند، ضمن آنکه ساخت قطعات دستساز نیز از نظر قیمت و کیفیت برای این کارخانهها کارساز و پایدار نمیباشد. خاطرنشان میسازد که برخی از کارخانههای راهبردی از جمله تولید قند، روغنی، پنبه، آردسازی و امثالهم براساس فناوریهای جدید، سرمایهگذاری تا یکهزار میلیارد تومان را میطلبد.
اما برای این سرمایهگذاریهای هنگفت، آیا زراعت میتواند پشتوانه پایدار برای تولید مواد اولیه با کیفیتها و قیمتهای قابل قبول و پایدار باشد، در حالی که محدودیت آب شیرین نیز مزید بر علت برای استفاده از تفکرات آیندهنگرانه باشد؟
قدر مسلم در آینده نزدیک کارخانههای صنایع تبدیلی و غذایی و نیز واحدهای دامداری و مرغداری و حتی شیلاتی، ناگزیرند هرچه زودتر مواد اولیه خود را از زراعتهای آبی و باغهای با اصل و نسب تأمین کنند، که در این صورت آبهای شیرین باقیمانده برای اراضی درجه یک مختص تأمین این قبیل کارخانهها قرار میگیرد که با گرانتر شدن قیمت ارز، رقابتها برای افزایش سهم تولید مواد اولیه در اراضی قابل کشت آبی، تجربیات جدیدی را رقم خواهند زد که در آینده نزدیک شاهد آن خواهیم بود.
نقش کارساز بانک کشاورزی چگونه کارساز میشود؟
در گذشته دور و نزدیک برای احداث یک واحد گاوداری به ازای نگهداری هر رأس گاو 5/0 هکتار زمین زراعی با آب الزامی بود و برای گوسفندداری و مرغداریها نیز کم و بیش مشابه این تمهیدات ضروری به نظر میرسید که براساس همین اصول، بانک کشاورزی نیز، طرحهای توجیه اقتصادی را تهیه و تصویب اعتبار میکرد.
اما امروز بیشتر این معادلات به هم ریخته، زیرا تغییرات اقلیم این طرحها را با الزامات جدیدتری مواجه ساخته که از جمله میتوان به قراردادهای صاحبان طرحهای صنایع تبدیلی و غذایی اشاره کرد که با مالکان و مدیران مزارع منعقد میکنند.
در این صورت میتوان امیدوار شد که با این قراردادها سه اتفاق سازنده و آیندهنگرانه رخ میدهد:
1ـ صاحبان این قبیل طرحها از دریافت پایدار مواد اولیه لنگ نمیمانند.
2ـ صاحبان مزارع از این قراردادها انتفاع میبرند و با دریافت پیش پرداختهای مندرج در قراردادها، میتوانندنهادههای زراعی و باغی خود را به همراه حداقل تجهیزات توسعه مکانیزاسیون را به موقع تدارک ببینند و زمینهساز رشد تولیدکنندگان نهادهها و ماشینهای کشاورزی میشوند.
3ـ بانک کشاورزی با الزامی کردن این راهبردها، زمینهساز توسعه زنجیرهای چرخه بخش کشاورزی با مشارکت بسیاری از تولیدکنندگان و حتی پیمانکارانحرفهای خدماتی در بخش میشود، ضمن آنکه موفقیت طرحهای توجیه اقتصادی نیز به کمک این تدابیر تضمین میشود.