98-9-20
نیمی از مواد غذایی جهان از یک سوم اراضی پربار حاصل می شود
در ارتباط با چشم انداز تأمین غذایی جهان برای سال 2050 و باتوجه به جمعیت روزافزون خصوصاً در کشورهای در حال توسعه در تأمین غذایی مورد نیاز جمعیت کره زمین، تغییرات و نشانههایی ذکر می شود که عمده آنها به شرح زیر است:
تغییرات اقتصادی و اجتماعی از مهمترین عواملی هستند که نیازهای غذایی را افزایش میدهند. افزایش جمعیت و رشد شهرنشینی خصوصاً در برخی اقتصادهای در حال ظهور از جمله علل تقاضای بیشتر برای موادغذایی است. عمده افزایش جمعیت در کشورهای در حال توسعه، رشد وحشتناک جمعیت در کشورهای کمتر توسعه یافته با نرخ افزایش نسبی 12 درصد است.
تغییرات شرایط زندگی، پیدایش طبقات متوسط و افزایش درآمدهای اینگونه خانوادهها، درخواست برای سبزیجات، میوهها، گوشت، لبنیات و ماهی را افزایش خواهد داد.
اینک حدود یک میلیارد نفر حتی نمی توانند نیازهای اولیه خود را در زمینه انرژی غذایی تأمین کنند. پراکندگی فقر در برخی از قسمتهای آسیا و آفریقا بیشتر از سایر مناطق جهان است. این در حالی است که برخی از بحران های اقتصادی جهان که گاه و بیگاه رخ می دهند، این عوامل را تشدید می کنند.
پیش بینی ها و آمارهای فائو حاکی از آن است که رشد نرخ تولید ناخالص ملی بین سال های 2005 تا 2050 به طور متوسط 9/2 بوده که در کشورهای گوناگون متفاوت و حدود 6/1 درصد برای کشورهای در حال توسعه پیشبینی شده است. یکی از علتهای نمود کشورهای در حال توسعه، افزایش رشد اقتصادی آنها در فواصل سالهای 2020 تا 2055 خواهد بود.
از دیگر علتهای گرایش به سمت مصرف بیشتر غذا، رشد ساختاری اقتصادی در برخی از کشورهای در حال توسعه و شکل گیری قشرهایی در جوامع و افزایش تقاضا برای بهبود زندگی که خصوصاً در کشورهای در حال توسعه (که به شکلی اقتصادهای نوظهور را تشکیل می دهند) رخ می دهد. چین، هند، اندونزی، پاکستان، برزیل، مکزیک و آفریقا از جمله این کشورها هستند.
موضوع دیگر کافی بودن زمین، منابع آب و تنوع ژنتیکی است که نیازهای بشر بستگی به آنها دارد. در مقایسه با 50 سال گذشته، امروزه نرخ فشار روی منابع طبیعی، آب، سرزمین و تنوع زیستی بیشتر شده است و اگر تقاضای کلی جهان برای غذا با سرعت آهستهتری افزایش یابد، تولید غذا تا سال 2050 افزایش چشمگیری خواهد یافت. منابع طبیعی برای پاسخگویی به نیازهای جهانی باید به حد کافی وجود داشته باشد و این احتمال وجود دارد که در سطح ملی تنگناهایی به وجود آیند که این مسئله خصوصاً در کشورهایی که منابع آب و خاک کافی در اختیار ندارند، صادق است. اگر ساختارهای مناسب و سیستمهای کارا وجود داشته باشند، جمعیت روستایی این مناطق می توانند نقشی اساسی را در تضمین خدمات اکوسیستم ایفاء کنند. بنابراین، پایداری بهره وری و درآمدهای محلی میتواند محصولات موردنیاز را در سطح ملی و بینالمللی تأمین کند.
جهان، منابع طبیعی چشمگیری دارد که میتوان آنها را به زمینهای قابل کشت تبدیل کرد؛ در صورتی که تمامی شرایط فراهم باشد، لیکن این نکته را نیز باید در نظر داشت که بسیاری از زمینهای فعلی نیز ممکن است کارکرد خود را از دست بدهند. به علاوه، بسیاری از این زمین ها در کشورهای آمریکای لاتین یا کشورهای فقیر جنوب صحرای آفریقا قرار دارند که امکانات زیربنایی کافی برای استفاده مناسب از آنها وجود ندارد. با این حال، پیش بینی فائو حاکی از آن است که مناطق قابل کشت تا سال 2050 حدود 70 میلیون هکتار افزایش خواهد یافت.
دسترسی به ذخایر جدید آب نیز برای تولید، رشد مشابهی را نشان میدهند. در جهان ظرفیت های کافی وجود دارند، اما به صورت مناسب توزیع نشدهاند. اراضی کشاورزی موجود و میزان دسترسی به آب، حدود یکپنجم کل زمین های قابل کشت را تشکیل می دهند که 50 درصد کل تولیدات کشاورزی از آن به دست می آید. البته بحران آب به علت تغییرات آب و هوایی، طبعاً به منزله یک مشکل بزرگ مطرح خواهد بود.