98-6-50
قسمت اوّل از مهندس جمشید حکمتی
تاریخچه مدون و شکل گرفتهای که دقیقاً نمایانگر آن باشد که بشر از چه زمانی تصمیم به هرس درختان گرفته است، در دسترس نیست؛ لیکن پارهای گزارشها و نوشتارها چنین نشان میدهند که کشاورزان رومی با درختان پاکوتاه آشنایی داشتهاند. تئوفراستوس “Theophrastus” مورخ یونانی در قرن سوم قبل از میلاد درباره درختان میوه پاکوتاه مطالبی نوشته است. در هر حال، برداشت ما چنین است که قدمت این هنر میتواند به راستای طول تاریخ کشاورزی باشد، خاصه آنکه همزمان با درک افزونی محصول و آثار آن در مسائل اقتصاد کشاورزی، فن هرس در سیستم باغداری به نوعی بهتدریج جان گرفته و بهصورت کلاسیک و مرسوم امروزی درآمده است. شاید طی قرون آینده، تکامل یافته و کیفیت بهتری بیابد. بنابراین هرس درختان در باغبانی و باغداری پدیدهای جدید و نوظهور بهشمار نمیرود.
در پارهای از نوشتارها چنین آمده است که در حدود شش هزار سال پیش، چینیها و مصریها برای اولین بار اقدام به هرس درختان نمودهاند و هدف از این کار، پرورش درختانی با میوهزایی بهتر و منظمتر بوده است. این فن بهتدریج با نفوذ تاریخ و آثار آن از مصر به سراسر اروپا کشیده شده و گسترش یافته است.
در طول تاریخ، تجربههای علمی و کاربردی درباره اجرای عملیات هرس روی درختان چنین نشان داده است که نخست شناسایی دقیق اعضاء و اندامهای مختلف آنها ضروری است؛ زیرا عدم آشنایی و اطلاع از خصوصیات اعمال اندامهای گیاهی و اجرای هرس خود بهجای آنکه مفید افتد، کاری مضر و خطرناک برای رشد و نمو و باردهی
درختان است.
برخی باغبانان براساس تجربیات سالیان، توانستهاند تنوع بسیاری در چگونگی هرس و فرمدهی به درختان میوه بهدست آورند که گاهی این تجربیات همانند و همآهنگ با یکدیگر نیستند، ولی امروزه آشنایی با علم فیزیولوژی گیاهی، روشهای منظم و دقیقی را ارائه کرده است که میتواند در هرس درختان میوه، کم و بیش نوعی هماهنگی بین گونهها و واریتهها ایجاد کند.
برای روشن شدن مطلب عنوان شده، مثالی را ذکر میکنیم: اگر دو باغبان درختان میوه خود را منطبق بر یک روش معین هرس نمایند، امکان دارد که هرس در یک باغ موفقیتآمیز باشد و در باغ دیگری موفقیتی حاصل نشود. حال این سئوال پیش میآید که علت عدم موفقیت در یکی از دو باغ مزبور چه بوده است؟ برای تحلیل این پدیده، لازم است بهاختصار گفته شود، درختان میوه بین خود بر حسب جنس، نوع، واریته، سن، مسائل آگروتکنیکی، گرما، سرما، زمان اجرای عملیات هرس و درجه آسیبپذیری درختان نسبت به آفات و بیماریها متفاوت است؛ همچنین عوامل داخلی (خاک، آب و…) یکسان نیستند. توضیح آنکه هرس درختان مو، هلو، سیب و … یکسان و همانند نیست، ولی عملاً قطع شاخهای را چه بیرویه یا با رعایت اصول واقعی فن هرس، هرس میگویند. بنابراین لازم است قبل از اقدام به هرس درختان میوه، بهطور دقیق از خصوصیات ذکر شده اطلاع صحیحی در دست داشته باشیم؛ زیرا با هرس در قدرت زایشی و رویشی درختان میوه مستقیماً دخالت می نماییم. شاید بقول لافوره La foret علم یا فن هرس در مقایسه تشبیهی همانند علم جراحی است که بشر توسط آن توانسته در رشد و نمو گیاهان، میزان محصول دخالت نموده و در پارهای موارد با ایجاد فرمهای خاصی زیبایی چشمگیری را خلق کند.
بنابراین سعی شده است در این مقالات با کلام و گفتار ساده مطلبی بهاختصار در مورد اصول و فیزیولوژی هرس، معرفی روشهای مختلف هرس پارهای از درختان میوه مرسوم و متداول در ایران را بیان کنیم. ضمناً برای آشنایی با هرس انواع درختان زینتی که کم و بیش برای همگان سئوالاتی در بردارد، مطالبی را مختصراً ارائه میدهیم. امید است این مجموعه بتواند تا حدودی مشکلات عمل هرس را برای علاقهمندان روشن نماید.
یاد آوری
در حدود دویست سال پیش، دانشمند گیاه شناسی به نام «کارلوس لینه»، کاوشهای خود را با بررسی گیاهان اطراف خانه خود آغاز کرد و در زمینه تنظیم و مشخص کردن گیاهان کوشش فراوان نمود تا هماهنگی در نام و مشخصات آنها پدید آورد. دنباله تحقیقات وی توسط دیگر دانشمندان در زمینه خصوصیات داخلی و ظاهری گیاهان پیگیری شده است. ما در این قسمت، بنابر طبیعت موضوع مورد بحث (هرس) ضرورت یادآوریهایی را تشخیص داده که بهاختصار شرح میدهیم.
شناخت شکل ظاهری گیاه
گیاهانی را که در طبیعت و اطراف خود مشاهده میکنیم از بخشهای مشخص و متمایز از یکدیگر تشکیل یافتهاند، که عبارتند از:
1- ریشه
ریشه قسمتی از گیاه است که در خاک قرار میگیرد و جذب مواد غذایی (عناصر معدنی)، آب و همینطور استقرار گیاه در خاک را به عهده دارد. بهطور معمول، درختان میوه اکثراً یک ریشه اصلی و تعداد زیادی ریشههای فرعی دارند. ریشه اصلی درختان که مستقیماً از طوقه گیاه خارج شده و به طرف اعماق زمین رشد میکند، سبب استقرار گیاه در خاک میشود. طول و ضخامت ریشههای اصلی نسبت به سن و نوع گیاه و همینطور از لحاظ چگونگی بهوجود آمدن و تکثیر آنان کاملاً متفاوت و متغیر است.
از ریشه اصلی پس از مدتی معین ریشههای دیگر به نام ریشه فرعی خارج میگردد که آنها نیز به سهم خود منشعب شده و ریشههای فرعی دیگری را بهوجود میآورند. بهطورکلی ریشههای فرعی که در قسمت انتهایی ریشه ظاهر میشوند کوتاهتر و کوچکتر از ریشههای فرعی قسمت فوقانی ریشه اصلی هستند و زاویههایی که ریشههای فرعی با ریشه اصلی نبات تشکیل میدهند در هر نبات ثابت است. میزان سطح گسترش ریشههای فرعی درختان نیز مانند ریشههای اصلی نسبت به سن، نوع درختان و چگونگی وضعیت آب و خاک مورد استفاده، متفاوت و متغیر است.
تنه یا ساقه درخت
حدفاصل طوقه و تاج درخت را که خود نیز محور اصلی انشعابات قسمتهای هوایی درخت میباشد تنه یا ساقه درخت مینامند. ارتفاع درختان میوه بهطور کلی برحسب میوه، سیستم پرورش، نوع پایه و محل کاشت آن متفاوت است و از 40 سانتیمتر تا 150 سانتیمتر و در بعضی مواقع تا 200 سانتیمتر تغییر پیدا میکند. بهطور معمول، ارتفاع درختان میوه در فرمهای پرورش آزاد و کروی در مناطق مرطوب زیاد بوده و بر عکس در فرمهای داربستی و دیواری با استفاده از پایههای ضعیف ارتفاع آنان بسیار کم است.
شاخه
شاخههای درختان میوه را نسبت بهطول، سن و چگونگی طرز قرار گرفتن روی تاج درخت به چندین نوع تقسیم میکنند که عبارتند از:
شاخه اصلی: این شاخهها مستقیماً از تنه درخت منشعب شده و اعضای اصلی تشکیلدهنده اسکلت درخت را بهوجود میآورند. روی این شاخههای اصلی اندامهای مختلف، از جمله شاخههای فرعی درجه یک شاخکهای بلند و کوتاه و تعدادی میخچه نیز قرار میگیرند. شاخکها و میخچهها اعضای اصلی زایشی درخت بوده و تولیدکننده
میوه هستند.
شاخههای فرعی: این نوع شاخهها انواع متفاوتی دارند که عبارتند از شاخههای فرعی درجه یک که از شاخه اصلی درخت منشعب میگردند و شاخههای درجه 2 که از شاخههای درجه یک منشعب میگردند و همین طور شاخههای فرعی درجه 3 و درجه 4 که بدین ترتیب، اسکلت یا تاج درخت را تشکیل میدهند.
میخچهها: میخچهها اندامهای تولیدکننده یا زایشی میوه هستند که روی تنه، شاخههای اصلی یا شاخههای فرعی قرار دارند. این اعضای بارور ممکن است بهصورت منفرد یا مجتمع باشند. طول این میخچهها در انواع مختلف درختان میوه متفاوت و از 5/0 تا 4 سانتیمتر متغیر است. هر میخچه یک یا چند جوانه گل و چندین جوانه برگ دارد.
شاخکهای بلند: این اندامها بیشتر در درختان دانهدار مثل سیب، گلابی و به بهوجود میآیند. طول شاخکهای کوتاه بین 4 تا 10 سانتیمتر و شاخکهای بلند 10 تا 20 سانتیمتر و گاهی بیشتر است. روی این شاخکهای کوتاه نیز در بعضی مواقع، مقداری جوانه گل و میوه تولید میشود، ولی از نظر ارزش باردهی با میخچه بهطور کلی قابل مقایسه نیست.
شاخههای یکساله: این شاخهها در تمام سطح خارجی تاج درختان میوه ظاهر میشوند. طول آنان اکثراً در شاخههای یکساله قسمت فوقانی تاج درخت زیادتر از دیگر شاخههای یکساله است. تمامی جوانههای موجود روی شاخههای یکساله جوانههای برگیاند که به آنان اصطلاحاً شاخههای «نرک» میگویند و علاوه بر آن، فقط در تعداد معدودی از درختان میوه مانند آلبالو، گیلاس و هلو، شاخههای یکساله علاوه بر جوانههای برگی جوانههای گل و میوه نیز دارند.
برگ
برگ صفحه سبزی است که بر اثر رشد و نمو جوانه انتهایی شاخهها یا جوانههای محوری آن روی گیاه ظاهر میشود و اکثراً با تقارن دوجانبی، یعنی سطح تقارنی که از محور ساقه و رگبرگ اصلی برگ عبور میکند، سطح برگ را به دونیمه تقسیم میکند. بهطور کلی، برگهایی که در جوانهها و انتهای ساقه قرار دارند، جوانتر و کوچکتر از سایر برگها بوده و روی یکدیگر قرار دارند.
جوانه و گل: جوانه عبارتست از ساقه بسیار کوتاهی که غالباً بهوسیله برگهای جوان و کوچک و در بعضی از موارد بهوسیله فلسهای سختی پوشیده شده است. این فلسها که از طبقات زیادی تشکیل شدهاند، انتهای ساقه را که عبارت از بافت و مریستم و سلولهای مولد ساقه است، حفظ میکنند. طبقات خارجی این فلسها بهواسطه وجود جدار کتینی و غیرقابل نفوذ خود، بافتهای داخل جوانه را از تغییرات محیط، مخصوصاً از خسارات ناشی از سرما محافظت میکنند. بهطور معمول، جوانههای نباتات یکساله و درختانی که رشد و نمو متوالی دارند؛ یعنی سرمای زمستان و خشکی هوای فصل تابستان، رشد و نمو آنها را متوقف نمیسازد، فاقد فلس هستند و بر عکس نباتات و درختانی که برگهای یکساله دارند، در اواخر پاییز برگهایشان خزان میشوند. جوانههای آنان فلسهای سخت کتینی دارند.
از لحاظ طرز قرار گرفتن جوانهها روی شاخه، آنها را به دودسته جوانههای انتهایی یا ترمینال(Terminal) و جوانههای محوری یا جانبی یا جوانههای لاترال
(Laterale) مینامند و هر یک از آنها از کنار یک برگ خارج میگردند. در کنار یک برگ نیز گاهی چند جوانه به نام جوانههای متعدد یا جوانههای مولتیپل (Multiples) وجود دارد که معمولاً یکی از آنها به رشد و نمو خود ادامه میدهند و جوانههای دیگر به حال رکود باقی میمانند و در داخل ساقه نبات مخفی میشوند.
جوانههای جانبی در درختان مثمر، گاهی مولد ساقه و برگ و زمانی مولد گل هستند و گاهی هم جوانههای مخلوط در آنها دیده میشود؛ بهعنوان مثال، در درختان هلو، بادام، زرد آلو، گردو یا فندق روی شاخههای یکساله آنان که رشد و نمو قابل ملاحظهای دارند، جوانه مولد ساقه و هم جوانه مولد گل دیده میشود.
جوانههای باریک و ضعیف سازنده ساقه از جوانههای گل قابل تشخیص هستند. جوانههای بعضی درختان مثمر، مانند سیب، گلابی و مو ابتدا تولید برگ و شاخه میکنند و سپس روی این شاخهها گل آذین ظاهر میشود. جوانههای گل در درختان مو روی ساقههای یکساله؛ یعنی آنها که سال قبل بهوجود آمده و خشبی شدهاند، بهوجود میآیند و در سال بعد شکفته شده و ساقههایی بهوجود میآورند که حامل چند گل آذین میشوند، در صورتیکه جوانههایی که روی شاخههای چند ساله ظاهر میشوند، عموماً عقیم و بدون گل هستند.
در درختان گلابی، جوانههایی که روی ساقه یکساله قرار گرفتهاند، در سال بعد شکفته شده و شاخههای خیلی کوتاه به نام میخچه “Dard” «دارد» تولید میکنند که این «دارد»ها فقط چند برگ دارند و به جوانه باریکی که در سال بعد نیز مولد برگ است، منتهی میشوند.
در سال سوم یا چهارم، جوانه بیضی شکل و درشتی به اسم «لامبورد» (Lambourde) در انتهای «دارد» ظاهر میشود که بر اثر بازشدن و شکفتن آن، چند برگ و گل آذین دیهیمی که حامل چند غنچه است، بهوجود میآید. در درختان مثمره یک نوع جوانههای فرعی دیده میشوند که ممکنست چندین سال به حالت رکود در داخل ساقه مخفی بماند و آنها را جوانه خفته یا جوانه “ Dormant” مینامند. این جوانهها مخصوصاً در درختان هستهدار مانند هلو و گیلاس وجود ندارند. این جوانهها بیشتر در قسمتهای تحتانی شاخه قرار دارند و رشد آنها بسیار بطئی بوده و در بسیاری از مواقع وقفهای در رشد آنها بهوجود میآید و در داخل چوب شاخه مخفی میشوند. این جوانهها درصورتیکه شرایط مساعدی در شاخه ایجاد شود، رشد میکنند و جوانهها تبدیل به شاخه یا برگ میشوند.
جوانههای گل درختان مختلف میوه در اوائل بهار بر اثر رشد سریع خود باز گردیده و گلهای آن که تا این زمان درون جوانههای گل مخفی بودند، هویدا میشوند. گلها نیز به سهم خود برای مدتی شکوفا شده که طول و مدت زمان شکوفا بودن گلهای درختان میوه بستگی به نوع درخت و چگونگی مساعد بودن شرایط آب و هوایی منطقه دارد.
بهطور کلی، گیاهان از آغاز تشکیل تا آخرین مرحله حیات، پیوسته در حال نمو نیستند. بهعبارت دیگر، نمو در گیاهان زمانی کند و زمانی دیگر بهطور متناوب فعال است که اصطلاحاً به این پدیده، تناوب نمو میگویند. معمولاً زمان فعالیت نمو گیاهان از اوائل بهار هر سال شروع شده و جوانههای گیاه رشد کرده به برگ و شاخه، گل، برگ و گل و شاخه مبدل میشوند. از اواسط تابستان سرعت نمو در جوانههای تازه کند میشود و مواد غذایی در اندامهای گیاه از قبیل، تکمهها، پارانشیم داخلی ساقهها ذخیره و معمولاً در فصل زمستان صرف تغذیه تدریجی سلولها میشوند. بنابراین مسئله حیات در گیاهان یکی از مسائل پیچیده علوم زیستی است که بسیاری از نکات آن همچنان نامشخص مانده است. در هر حال برای حیات گیاهان، تعاریف بسیار شده و سادهترین آنها عبارت از تظاهرات و واکنشهای مختلف از قبیل تغذیه، تنفس، تولید مثل و تولید انرژی است و نهایتاً متوقف شدن تمامی آنها نشانه مرگ گیاه است. ادامه دارد